آرتینآرتین، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

آرتین صفری

سیسمونی گل پسرم

سلام به همه خاله های مهربون که با نظراشون بهمون لطف دارن-بچه ها واقعن از اینکه دوستای خوبی مثل شما پیدا کردم خیلی خوشحالم -بالاخره سیسمونی پسری تکمیل و چیده شد-با اینکه سعی کرده بودم توی  خرید کردن زیاده روی نکنم ولی همینا کلی وقت گرفت تا چیده شد .من 2 تا چیز واسه پسری نگرفتم-یکی مینی واشره یکی گهواره-مینی واشر نگرفتم چون خودم 2 تا لباسشویی دارم-یکی دوقلو یکی اتوماتیک- گفتم واسه چی دوباره بخرم-گهواره هم با توجه به تجربیات دوستان و آشنایان که میگفتن گهواره بچه رو بد عادت میکنه و ممکنه هر جایی که میری گهوارشو بخاد نخریدم-بقیه وسایلم مختصر و مفید.این شما و این هم سیسمونی پسری   تخت و کمدت قبل از چیدن: ...
27 مرداد 1392
10246 0 36 ادامه مطلب

خبرای تازه

سلام سلام صد تا سلام- حال گل پسر ما چطوره؟ مامانی اومدم با کلی خبرای تازه- 16 ام نوبت دکتر داشتم-قبلش رفتم سونوگرافی 8 ماهگیت خدا رو شکر دکتر گفت پسری همه چیش خوب و سالمه- وزنتم گفت 1700-فقط اینکه دکتر گفت پسرت با پاس یعنی اینکه سرت بالا و پاهات پایینه-من میگفتم خدایا چرا بالای شکم اینقده سفت میشه نگو شیطون بلای من سرش بالاس-بعد از سونو هم رفتم پیش دکتر خودم که اونم معاینه ام کرد و گفت همه چیز طبیعی و نرماله. پریروز دم ظهر نشسته بودم پای تلویزیون که یه دفعه تلفن زنگ خورد گوشی رو که برداشتم دیدم از طرف فروشگاه تخت و کمد کودک و نوجوانه و میگه که تخت و کمدتون آماده اس و قراره بعداز ظهر واستون بفرستیم-آقا منو بگی ذوق مرگگگگگگگگگگگ...
23 مرداد 1392

قصه تو

چقدر زیباست که تو هستی و من حس میکنم دستهای کوچکت را عمری در سرزمین هیاهو، دنبال یک قرار بودم اما اینجا در درون خود آن را یافته ام دیگر مهم نیست اگر دنیا دریغ کند تمام دنیا را، که من تو را دارم. پائیز و برگهایش را به مسلخ می برم  قصه تو را در گوش بهار خواهم خواند با صدای بلند برای همه ی آیندگان
19 مرداد 1392

پایان 7 ماهگی و حال و روز مامانی

سلام پسر قشنگم-الهی مامان فدات بشه الهی قربون اون چرخیدنات بشم مامانی. نمیدونی چقده ذوق می کنم وقتی میچرخی و بهم مشت و لگد میزنی تازه اون موقع که مامان به شکمش ضربه می زنه و تو در جوابم تکون میخوری که دیگه آخرشههههههه- قند عسلم ببخشید که این مدت زیاد  واست  ننوشتم-آخه تو که حال مامانی رو بهتر می دونی-از وقتی که رفتیم توی 3 ماهه سوم  مامان زیاد روبه راه نیست-از یه طرف کم خونیم-ضعف کردنام- از طرف دیگه شب بیداریم تا دم صبح-نفس تنگیام-همه و همه باعث شده که حوصله هیچی رو نداشته باشم البته بجز تو عزیزم. شنبه گذشته با خاله افسانه رفتیم واست تخت و کمد سفارش دادیم و قرار شد که تا 25مرداد بهمون تحویلش بدن -ایشالا وقتی...
9 مرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرتین صفری می باشد